۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

یارانه ی مضاعف ، رقص مضاعف!


http://pcbeta.persiangig.com/image/untitled.JPG

از خوشی اسکلتم توی تنم می رقصد!
با ستون فقراتم لگنم می رقصد!
طفل چرمنگ درونم شده از بس کیفور
بنده آهنگ عزا هم بزنم می رقصد!
چشم من می کند آغاز تکانی موزون
جلویش را که بگیرم ؛دهنم می رقصد!
می رود جنبش و چرخش پس از آن تا پایین
اندک اندک همه جای بدنم می رقصد...
چون که مسری است گمانم حرکات موزون
طی یک حادثه...شرمنده...! زنم می رقصد!
بعد از آن هم پسرانم به تکان می آیند!
تا حسینم بنشیند،حسنم می رقصد!
می رسد نوبت سارا و سهیلا آن گاه
آخر معرکه هم نسترنم می رقصد...!
این همه سرخوشی از چیست؟!نزن ؛می گویم!
هر چه دارم به هوای وطنم می رقصد...
کشوری پیشرو و- تک به جهان ما داریم
خانه ام بسته به خاک خفنم می رقصد
خرم از جامعه چند صدایی حتی
آن خر گشته رها در چمنم می رقصد!
یک صدا هست ز بالا و یکی از پایین!
هر یک از این دو که برخاست تنم می رقصد!
از وسط هم که غراغیر شکم می آید!
و از آن نیز دل کرگدنم می رقصد!
هم صدای دف و هم نغمه گیتار و چگور
چه کنم خب؟نه خودم؛بلکه منم می رقصد!
مگر این کوک کمر خود الکی در برود!
که اگر پوست هم از او بکنم ،می رقصد!
بس که کوکم ولی از جامعه مطلوبم
بعد مرگم جسدم در کفنم می رقصد!

قصیــــده ی ماچّیـــّــه!



ماتم به برگزیدنِ یک جا برایِ ماااااچ
تا هست جمله پیکرِ آن ماه، جایِ ماااااچ!
هرچند بی صداش بُوَد خوب تر؛ ولی
کمتر ز اصل ِ ماچ، نباشد صدایِ ماااااچ!
جان را صفا دهد شکلاتِ لبانِ دوست
ای من فدای طعمِ خوش و باصفایِ ماااااچ!
بنگر که جایِ "رُز"، به لبانم نشانده است
دلبر، هزار "رُژ"، ز گل و بوته هایِ ماااااچ!
گاهی در انتها، به کتک می رسد، اُمور!
گاهی صدایِ ناله بیاید ز لایِ ماااااچ!
خوش آن زمان، که آخر بوسه "خفن" شود
وقتی منم حریفِ تو در این ادایِ ماااااچ!
چون انتهایِ ماچ، به جایِ خفن کشد
تعقیب می کنم همه جا، ردّ ِ پای ماااااچ!
این حال و حول و جنبش ِ پیوسته یِ دو لب
باشد ظهورِ پرده ای از سینمایِ ماااااچ!
آری، عجب حکایتِ توپّی است این سخن
عمری گذشته روز و شب ِ ما به پایِ ماااااچ!
گر خشک و خیس، فرق ندارد عزیز جان!
بنشین دوباره، در طلبِ انتهایِ ماااااچ!
گر یارِ نازنین، سر و جان را طلب کند
این هر دو هیچ نیست یقین، در بهایِ ماااااچ!
"بدپیله" در کلاسِ صفا و وفا، فقط
چسبیده ناقلا، به همین درس های ماااااچ!

تو را من خفن در خفن دوست دارم!

شعر زیر را یکی از طنّازگان توانا (بانو زهرا درّی)، برای عرض ادب و ارادت به محضر مبارکمان فرستاده است. از آن جایی که ما هم مثل بعضی حضرات از خودمان خوشمان می آید، آن را منتشر می نماییم؛ تا بترکد چشم حسود و بخیل! اللهم صلّ ِ علی محمّد و آل محمّد!

تو بدپیله را دائماً دوست دارم!
نگو: "کامپیلیت"؟! کاملاً دوست دارم!
به عبّاس سوگند؛ من از گذشته
ابوالفضل را واقعاً دوست دارم!
کسی را به طبعِ روانت ندیدم
تو را مرد طنزیم تن دوست دارم!
اگر صاحب یک الگانس هستی
و حتّی اگر یک لگن دوست دارم!
تو ظرفیّتت قدّ ِ صد مرد باشد
تو را قدّ ِ صد انجمن دوست دارم!
نه این قدر و آن قدر، من بیش از این ها
خفن در خفن در خفن دوست دارم!
فرانسه، لاتین، انگلیسی زبانی
تو را فارسی در دهن دوست دارم!
تو با "دکترا" فیس و فاسی نداری
لذا قدّ ِ "آمپول زن" دوست دارم!
خودم را - اگر مثل تو در ره طنز
شوم ناز و شیرین سخن - دوست دارم!
ز دردِ وطن دائماً می سرایی
تو را مثلِ مامِ وطن دوست دارم!
شبیه زبل خان، جهانگرد هستی
چه مشهد، چه تهران، پکن دوست دارم!
برای دل خسته، ساز فکاهی
هماره هماره بزن، دوست دارم!
چه خوب و چه توپ و چه باحال و ماه است
همان کس که همواره من دوست دارم!

یک کشکسابی پلمب شده = صد کشکسابی جدید الاحداث!

    دیشب، کشکسابی دیگر ما در بلاگ اسپات، در پی شش کشکسابی پیشین بلاگفا، با همّت ِ و تلاش خستگی ناپذیر مهرورزان عدالت پرور و سایبر مردان ِ مقتدر  و جان برکف، در  این جامعه ی چندصدایی(!) پلمب و برای هزارمین بار شاخ غول استکبار شکسته شد!
     مریدان ِ مزدور ِ حضرت مولانا شیخ کشک الدین بدپیله می توانند یارانه به کف و رایانه در کیف، جهت ابتیاع کشکیّات ایشان ، از این به بعد، در همین مکان شریف ِ زیر کلیک رنجه فرمایند:



www.kashkyyatebapileh.blogspot.com 

*********************** 
برای ورود به سایت های فیل.تر شده ، 
به جز استفاده از نرم افزار معروف VPN، 
به سایت زیر هم می توانید مراجعه کنید:

http://www.langarbax1.mihanblog.com 

***********************  

غوغای فیلترینگ! (*)

    شعر زیر خرداد ماه 88 ، در یکی از  وبلاگ های قبلی ما منتشر شده است ولی به دلیل مسدود شدن وبلاگ از طرف "بلاگفا"ی وارفته ی وابسته ی کوفتی و به درخواست برخی از دوستان دوباره در این جا هم - که هفتمین وبلاگ بسته شده ی ماست، متشر می گردد. (هم چنین این شعر را در سایت ِ اختصاصی ِ "ای طنــز" می توانید ملاحظه فرمایید.)


چشمان خمار یار فیلتر شده است!
وان بوسه ی آبدار فیلتر شده است!

هرکار ِ خفن که حالِ توپّی بدهد
از جمله لب و کنارِ فیلتر شده است!


بگذشته از این دو سه خلافِ باحال
هرچیز، هزار بار فیلتر شده است!


ای دوست، چو بی گدار بر آب زدی
آن شیرجه یِ بی گدار فیلتر شده است!


"دولت" چو فشار آورد بر "ملّت"
لو دادنِ آن فشار فیلتر شده است!

جز "فارس" و "رجا" و "ایرنا" و "انصار"
هر سایت "خبرگزار" فیلتر شده است!


فردا چو روی به سایت "قرآن"، بینی
گلواژه ی کردگار فیلتر شده است!


القصّه، به هیچ "چیز" وارد نشوی
چون "چیز" در این دیار فیلتر شده است!

از جمله ی "دسترسی به این سایت ..."، بدان
آن سایتِ خرابکار فیلتر شده است!


هی شعرِ مرا خواندی و هی خندیدی
غافل که همین دوکار فیلتر شده است!


غوغاست ز فیلترینگ برپا در "وب"
انگار که روزگار فیلتر شده است!


"بدپیله" مگو که "بدبیاریم همه!"
این گفتن "بدبیار" فیلتر شده است!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(*) این "فیلترنامه" پس از خواندن غزل کوتاه و زیبایی از مهدی استاد احمد سروده شده است! چنانچه عزیزان مخابرات و ارشاد و اطّلاعات قصد فیلتر کردن وبلاگ ما را داشته باشند ، بدانند که "فضل با متقدّم است" و "استاد احمد" در این مورد حقّ اولویّت دارند و ما را در این میانه گناهی نیست که "شعر ِ او شد سبب ِ این همه گمراهیِ من!" شعر ایشان را در اینجا می توانید بخوانید: